جوان آنلاین: پسر جوانی که مادر سالخوردهاش را به قتل رسانده در بازجوییها مدعی شد مشکل روحی و روانی دارد و شب حادثه هم موجودی خیالی دستور قتل مادرش را داده بود.
ساعت ۲۲ شامگاه شنبه ۱۵ اردیبهشتماه، ساکنان یک ساختمان در یکی از خیابانهای غربی تهران متوجه فریادهای کمکخواهی زنی شدند. وقتی اهالی ساختمان از خانههایشان بیرون آمدند، متوجه شدند صدای کمکخواهی از طبقه سوم ساختمان میآید. زن سالخوردهای که همراه پسر جوانش در آنجا زندگی میکرد، فریاد میزد و از همسایه درخواست کمک میکرد. بنابراین اهالی ساختمان به طبقه سوم رفتند، اما صدای فریادهای زن سالخورده قطع شده بود و فقط صدای پسرش به گوش میرسید که مدام تهدید میکرد اگر کسی وارد خانهشان شود به زندگیاش پایان میدهد. در حالی که پسر جوان در را به روی همسایهها باز نمیکرد، آنها بوی دودی را از داخل خانه زن سالخورده احساس کردند که حکایت از آن داشت پسر جوان خانه را به آتش کشیده است.
بدین ترتیب اهالی ساختمان با اداره پلیس و آتشنشانی تماس گرفتند و درخواست کمک کردند.
قتل زن ۷۰ ساله
با اعلام این خبر به سرعت تیمی از مأموران کلانتری وردآورد و عوامل آتشنشانی راهی محل شدند. وقتی مأموران به محل رسیدند در آپارتمان بسته بود و دود و آتش از ساختمان بیرون میزد و پسر جوان همچنان تهدید میکرد اگر فردی وارد خانه آنها شود، خودش را با مایع اسیدی میکشد. در چنین شرایطی مأموران به دستور مقام قضایی در خانه را تخریب کردند و همراه آتشنشانان وارد ساختمان شدند. تیم عملیاتی آتشنشانی در نخستین گام، آتش را خاموش کردند و سپس با جسد بیجان زنی سالخورده در نزدیکی آشپزخانه روبهرو شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بود.
بازداشت قاتل
مأموران پلیس کمی آنطرفتر از جسد با پسر ۳۶ ساله مقتول روبهرو شدند که بطری در دست داشت و شرایط حاکی از آن بود که او مادرش را به قتل رسانده و تصمیم دارد به زندگی خودش هم پایان دهد. پسر جوان وقتی با مأموران روبهرو شد دوباره آنها را تهدید به خودکشی کرد، اما در نهایت مأموران با بهکارگیری شیوههای روانشناسی او را از اقدام به خودکشی منصرف کردند و متهم نیز خودش را تسلیم پلیس کرد.
تحقیقات جنایی
پس از دستگیری قاتل، مأموران با حفظ صحنه قتل، حادثه خونین را به قاضی محمدمهدی براعه، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران خبر دادند و بازپرس جنایی هم لحظاتی بعد همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پای در قتلگاه زن سالخورده گذاشتند و تحقیقات خود را درباره این حادثه آغاز کردند.
بیمار روانی
نخستین تحقیقات نشان داد مقتول همراه پسرش در این خانه زندگی میکرده و به گفته همسایهها قاتل به بیماری روانی مبتلا است و چند باری هم در بیمارستان بستری بوده و تحت درمان قرار داشته است. تحقیقات محل حادثه حکایت از آن داشت قاتل که به شدت مضطرب و پریشان به نظر میرسید ساعتی قبل با مادرش درگیر میشود و او را با ضربات چاقو به قتل میرساند و در ادامه هم تعدادی کتاب در اطراف مادرش قرار میدهد و روی کتابها بنزین میپاشد تا جسد را به آتش بکشد، اما با اقدام بهموقع پلیس و آتشنشانان موفق به آتش زدن جسد نمیشود. تیم جنایی همچنین در محل حادثه بطری حاوی جوهرنمک کشف کردند که قاتل مدعی بود داخل آن مایع اسیدی است و تصمیم داشته با مایع اسیدی به زندگیاش پایان دهد.
یکی از همسایهها به کارآگاهان جنایی گفت: «پسر جوان چند سالی است که مشکل روحی و روانی دارد و دارو مصرف میکند. او بارها با مادرش درگیر شده و ما هم صدای درگیری آنها را میشنیدیم، اما امشب صدای درگیری و کمکخواهی زن سالخورده متفاوت بود، به همین دلیل نگران شدیم و به خانهاش رفتیم، اما پسرش در را باز نمیکرد و تهدید میکرد خودش را میکشد. ما وقتی متوجه آتشسوزی داخل خانه آنها شدیم به پلیس و آتشنشانی خبر دادیم.»
اعتراف
متهم پس از انتقال به اداره پلیس با اظهار پشیمانی به قتل مادرش اعتراف کرد. وی در توضیح ماجرا گفت: «من قصد قتل مادرم را نداشتم. آن شب داروهایم را نخورده بودم و حالم بد شده بود، مادرم را ناخودآگاه به قتل رساندم. سالهاست که بیماری روحی و روانی دارم و چند باری هم در بیمارستان روانی بستری شدهام و همیشه دارو مصرف میکنم. معمولاً هر شب مادرم به من یادآوری میکرد که داروهایم را مصرف کنم، چون فراموش میکردم. از طرفی هم هر زمانی قرصهایم را نمیخوردم حالم بد میشد و عصبانی میشدم. گاهی احساس میکردم فردی به من دستور میدهد و از من میخواهد مثلاً با مادرم یا همسایهها درگیر شوم، اما وقتی دارویم را میخوردم حالم خوب میشد.»
موجود خیالی
وی ادامه داد: «معمولاً همیشه سر خوردن داروهایم با مادرم بحث میکردم، اما هیچ وقت فکر نمیکردم او را به قتل برسانم. آن شب قرصهایم را نخورده بودم و اعصاب و روانم بههم ریخته بود. زمزمههایی از بیرون به گوشم میرسید که با مادرم درگیر شوم. مادرم از رفتارم متوجه شده بود که داروهایم را نخوردهام و از من سؤال کرد که داروها را خوردهام یا نه. وقتی به او گفتم نه، ابتدا از من خواست داروهایم را مصرف کنم و بعد هم به من گفت هر زمانی داروهایت را نمیخوری دیوانه میشوی. وقتی شنیدم به من گفت دیوانه، حالم بدتر شد و همان موجود خیالی که همیشه مرا اذیت میکرد به سراغم آمد و در گوشم زمزمه کرد که تو دیوانه نیستی و مادرت دیوانه است. این صدا مدام میگفت انتقامت را از مادرت بگیر و من هم نمیدانم چه شد که به آشپزخانه رفتم و چاقویی برداشتم و به جان مادرم افتادم. وقتی به خودم آمدم، دیدم مادرم خونین و بیجان روی زمین افتاده است. تازه متوجه شدم که چه حادثهای را رقم زدهام. پس از آن سخت پشیمان شدم و تصمیم گرفتم با مایع اسیدی به زندگیام پایان دهم و خانه را آتش بزنم تا مثل مادرم فوت کنم، اما مأموران پلیس از راه رسیدند و مرا بازداشت کردند.»
همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه، متهم به دستور بازپرس جنایی برای بررسی سلامت روحی و روانیاش در اختیار پزشکی قانونی قرار گرفت.